برندینگ (Branding) یا برندسازی
برندینگ به فرایندی گفته می شود که در مجموع منجر به خلق ارزش مطلوب ما در ذهن مشتری است، تمام چیزیهایی که مشتری در خصوص هویت تجاری شما، شامل حس، تجربه و تداعیات ذهنی باید بداند یا احساس به درک کند، شامل این مجموعه فعالیت هاست، ما برای جلوگیری از این پیچیدگی ها، برندسازی را معادل برندینگ قرار داده ایم.
بماند که خیلیها هنوز هم نمیدانند که برند و برندینگ، فقط طراحی لوگو و انتخاب فونت سازمانی نیست! نمیدانند که کل کار برندینگ به زبان ساده این است که شما قرار است “ذهنیت” مردم را نسبت به برندتان به شکل خاصی دربیاورید، خاص شوید و بنا به دلایلی، افرادی (خاص یا عام) به سمت شما بیایند و سراغ برندهای دیگر نروند. در تمام این مسیر، همهی اِلِمانهای بصری برندتان از لوگو و فونت بگیرید تا مدل طراحی کارت ویزیت و بروشورتان، فقط و فقط یک ابزار برای برندینگ هستند و نه کل برندینگ
انواع برندسازی یا برندینگ (Branding)
اگر بخواهیم برجسته ترین نوع این دسته بندی ها را برشماریم به شرح زیر است: برندسازی مشارکتی یا Co-Branding مشارکت با برندی دیگر جهت دستیابی به هدف
برندسازی دیجیتال: وب سایت، رسانه های اجتماعی، بهینه سازی موتور جستجو، استفاده از وب برای تجارت برندسازی شخصی یا Personal Branding روش هر فرد برای ایجاد اعتبار و شهرت برای خودش
برندسازی کشوری: تلاش برای جذب توریست و کسب و کار
برندسازی خردهفروشی: بیشتر توسط غولهای صنعت مورد استفاده قرار میگیرد تا علاقه مصرفکنندگان افزایش یابد .
برندسازی محصول: رایجترین و آسانترین نوع برندینگ است. برندسازی محصول، نماد یا طرحی است که محصول را از سایر محصولات متمایز میکند.
اصول اولیه برندینگ چیست؟
تمام تحقیقاتی که شما برای تمام جزئیات برندسازی خود می کنید اصول اولیه برندینگ را شکل می دهد. حتی آشنایی با تأثیر رنگ ها بر مخاطب باید برای شما مهم باشد. کلام شما و عمل شما باید به اندازه ی لوگوی شرکتتان زیبا باشد.
چگونه نام برند را انتخاب کنیم؟
انتخاب نام برند یکی از مهم ترین اقدامات برندینگ است. توجه به خاص بودن و در عین حال قابل پذیرش عموم بودن، خلاقیت، در بر داشتن ویژگی های شرکتتان و غیره همه و همه از نکته های قابل توجه برای نام برند هستند.
آیا یک برندینگ خوب هزینه و زمان زیادی می خواهد؟
هزینه و زمان لازمه ی هر کاری است که می خواهید به ثمر بنشیند اما این دو به تنهایی کافی نیستند. مداومت و شروع درست و استراتژی مناسب برای برند هم باید مد نظرتان باشد .
مدیریت برند و استراتژی برندینگ
ریشه کلمه برند به واژه Brandr در زبان باستانی نورسی باز میگردد که به معنای سوختن بود. در آن دوران دامداران برای نشان دادن مالکیت، پوست حیوان را می سوزاندند که در حقیقت معنای اولیه آرم امروزی است. با این حال امروزه برندسازی چیزی فراتر از یک نگاه یا یک آرم بوده و واکنش احساسی اولیه مشتری به محصول شماست. برند شما مجموعه برداشتهایی است که مردم درباره کسب و کار شما دارند. اما branding مجموعه اقداماتی است که شما برای پرورش آن برند انجام می دهید.
به عبارت دیگر، برند شما یک اسم است اما branding یک فعل است و به اقدام نیاز دارد. زمانی که آرم خود را طراحی میکنید، وقتی برند خود را توسعه میدهید، هنگامی که با تیم بازاریابی خود برای ایجاد یک ایده تبلیغاتی همراه میشوید، در حقیقت در حال انجام برندینگ هستید. در حقیقت هر قدمی که در مسیر شکل دادن برند خود بر می دارید، در راستای ساخت برند است.
استراتژی برندینگ، یک نقشهی بلندمدت برای رسیدن به مجموعهای از اهداف بلندمدت است که درنهایت منجر شود مشتریان، برند شما را بشناسند و آن را به دیگران ترجیح دهند. برخی به اشتباه استراتژی برندینگ را به معنای مجموعهی لوگوها، پالت رنگ یا وبسایت یک برند درنظر میگیرند. اینها همه جزئی از استراتژی برندینگ را تشکیل میدهند. استراتژی برندینگ تمام عناصر ملموس و نامشهود را دربرمیگیرد و ارزش ویژهی برند، شخصیت و هویت آن را بهپیش میراند.
نحوهی برندسازی
مسائل زیادی در ساخت یک برند دخیل هستند و برای ساخت یک برند قدرتمند باید به نکات مهمی توجه کرد.
جامعه هدف خود را تعیین کنید
اگر برند شما با نیازها و علایق جامعه هدفتان هماهنگ نباشد، به آگاهی، شناخت، اعتماد و درامد منجر نخواهد شد. پیش از شروع به کار باید مشخص کنید که قرار است مخاطبان برند شما چه کسانی باشند. چه کسی از استفاده از محصول شما سود میبرد؟ مشتری ایدهآل شما چه کسی است؟ اصلاً با چه هدفی کسب وکارتان را راه انداختید؟
هر اطلاعاتی که درمورد بازار هدف و مشتری خود بهدست بیاورید، در انتها بر نحوهی تصمیمگیری شما تأثیرگذار خواهد بود. پس باید این گام را در اولویت اول خود قرار دهید.
خلاصه اهداف و ارزشهای شرکت خود را مشخص کنید
قبل از این که دست به ساخت برندی بزنید که مخاطبان آن را بشناسند، برای آن ارزش قائل شده و به آن اعتماد کنند، ابتدا باید هدف کسب وکارتان را مشخص کنید. بهاین صورت تمام اجزای برندتان (لوگو، شعارها، تصویرسازی، صدا و شخصیت آن) میتواند نمایانگر اهداف و آرمانهای شرکت شما باشد.
ارزشها، جنبههای کیفی و مزایای منحصربهفرد داشته باشید
کسب وکار شما چه ویژگیای دارد که آن را از رقبایتان متمایز میکند؟ برندتان بههمین خاطر باید اطمینان حاصل کنید که برند شما نشانگر ویژگیهایی باشد که منحصر به شماست: ارزشها، مزیتها و خصوصیتهایی که شرکت شما را از سایرین متمایز میکند.
هویت بصری خود را بسازید
بعد از گذراندن گامهای بالا، نوبت بخش هیجانانگیزتر برندسازی میرسد طراحی بصری یعنی لوگو، پالت رنگ، تایپوگرافی (فونتها) و اجزای بصری دیگر. درهنگام توسعهی این موارد، حتماً چارچوبهایی برای استایل ویژهی برند خود تعیین کنید. بهاینوسیله شرکتهای رقیب نمیتوانند برند شما را تمام و کمال کپی کنند. همچنین، سعی کنید برای طراحی لوگو و هویت بصری برندتان از یک طراح حرفهای کمک بگیرید.
صدای برند خود را پیدا کنید
قدم بعدی، توجه به جنبهی شنیداری برند شماست. یعنی لحن گفتگو و پیامرسانی به مخاطبان چگونه باید باشد؟ باید در کمپینهای تبلیغاتی و شبکههای اجتماعی، لحن و زبانی را انتخاب کنید که مخاطبانتان شما را با آن بشناسند و با آن ارتباط برقرار کنند.
برند خود را به کار بگیرید
برند شما وقتی موفق میشود که آن را به کار بگیرید. پس از طراحی و ساخت برند خود، از آن در گوشه گوشهی سازمان و کسبوکار خود استفاده کنید و اطمینان حاصل کنید هر جا که ممکن است مشتریان با محصول شما مواجه شوند، طرح برند شما در معرض دید باشد.
حوزههای برندینگ
هویت برند (Brand Identity)
هویت برند و یا بهطور خلاصه «برند» یک نام ساده و آشنا است که مردم را از محصولات و خدمات یک شرکت بخصوص باخبر میکند. «هویت برند» همان چیزی است که مردم برند را با آن میشناسند و میتواند لوگو و یا ویژگیهای بصری دیگر باشد مانند سیب گاز زدهی اپل و ترکیب رنگهای اپراتورهای تلفن همراه (ایرانسل و همراه اول) که به سادگی توسط مخاطبان قابل شناسایی هستند.
تصویر برند (Brand Image)
تصویر برند همان ایده و تصوری است که از آن در ذهن مخاطب باقی میماند همچنین باعث میشود مخاطبان بدانند باید چه انتظاری از آن برند داشته باشند. بهطور مثال «رولز رویس» بهعنوان یک شرکت خودروسازی لوکس و گرانقیمت شناخته میشود؛ بههمین دلیل نمیتواند دست به تولید خودروهای معمولی و اقتصادی بزند (هرچند بازار هم داشته باشد)، چون به تصور و ذهنیت مشتریان فعلی خود آسیب میزند. گاهی تغییر این تصویر دشوار و حتی غیرممکن میشود. پس باید پیش از شروع به کار، سعی کنید هدف خود را تعیین کنید.
جایگاهیابی برند (Brand Positioning)
جایگاهیابی به معنای نحوهی عرضهی یک محصول در بازار است. بهطور کلی مشخص میکند که بازار هدف یک محصول، چه بخشی از جامعه را دربرمیگیرد. بهطور مثال بسیاری از محصولات بهداشتی که در دو دستهی زنانه و مردانه تولید میشوند، اجزای سازندهی یکسانی دارند اما نحوهی طراحی و بستهبندی آنها بهشکلی انجام میشود که گروه مشخصی را ترغیب به خرید کند.
شخصیت برند (Brand Personality)
شخصیت یک برند درست مثل شخصیت یک انسان است و ویژگیهای احساسی و کیفی خاصی را به مشتریان آن محصول القا میکند. بهطور مثال اپل جوان و خلاق است، هارلی دیویدسون یاغی، و خودکار بیک ساده و کار راهانداز است.
ارزش ویژه برند (Brand Equity)
به معنای ارزش یک برند است. میتواند شامل ارزش مالی (مانند سهم بازار و درامد) و مزیتهای استراتژیک برند باشد. بهطور مثال کفش ملی یکی از موفقترین برندهای این صنعت بهشمار میرود و علاوه بر آن، مردم آن را بهعنوان یک تولیدکنندهی باکیفیت میشناسند. علاوهبر میزان فروش، وجهه و محبوبیت یک برند تأثیر بهسزایی در ارزش ویژهی برند دارد.
تجربهی برند (Brand Experience)
تجربهی برند یعنی مجموعهی تمام مراحلی که یک مشتری از سفارشدهی تا استفاده از آن برند طی میکند. بهطور مثال هنگام استفاده از خدمات یک بانک چه احساسی دارید؟ چقدر از عملکرد کارمندان، بروکراسی اداری و یا نرمافزار همراهبانک رضایت دارید؟ برندهای مشهور و موفق سعی میکنند همیشه و در تمام شعبههای شرکت خود، استانداردهای کاربری خود را رعایت کنند.
تمایز برند (Brand Differentiation)
تمایز، همانطور که از ظاهرش پیداست، به معنای تفاوت محصولات و خدمات یک برند با رقبای خود است. بهطور مثال، شرکت Dell Computers به مشتریان خود اجازه میدهد تا قطعات مورد نظر خود را بهطور سفارشی انتخاب و اسمبل کنند. این رویکرد این شرکت را از شرکتهای کامپیوتری دیگر که محصولات آماده و غیرقابل سفارشیسازی عرضه میکنند متمایز میسازد.
ارتباطات برند (Brand Communication)
منظور از ارتباطات برند، پیامهایی است که از روشهای مختلف مانند تبلیغات، بروشورها، شعارها و بیلبوردها به مخاطب میرساند. اگر میخواهید برندی موفق داشته باشید، باید بتوانید مزایای اساسی محصولات و خدمات خود را به مردم بشناسانید.
شکاف برند (Brand Gap)
شکاف برند به معنای تفاوت میان وعده های داده شده توسط برند و کیفیت واقعی آن است. یک برند موفق باید بتواند تمام وعدههای خود را عملی کند. بهعنوان مثال، تفاوت بین تصاویر روی بستهبندیهای کیک و بستنی با محتوای واقعی درون آنها را به یاد بیاورید!
تعمیم یا بسط برند (Brand Extension)
تعمیم برند را میتوان به سادگی، فاصلهگیری از حوزهی اصلی برند، تجربه و گسترش دستهبندیهای محصولات و خدمات جدید تعریف کرد. بسط برند باید بهنحوی صورت بگیرد تا محصولات جدید، مکمل محصولات فعلی باشند. بهطورمثال، شرکت گوگل در ابتدا به عنوان یک موتور جستجو تأسیس شد. اما اکنون خدمات و محصولات گستردهای از ایمیل و شبکههای اجتماعی گرفته تا انواع ابزارهای نرمافزاری و سختافزاری را ارائه میدهد.